مدت ها بود این مدل داغی زیر پوستم حس نکرده بودم.. وقتی هست، گل های سرخابی پیرهن کوتاه یقه گشاد سرمه ایم.. می شوند گلوله آتش.. می سوزد پوستم.. حتی وقتی نگاه می کند فقط.. حتی وقتی نگاه هم نمی کند.. حتی حالایی که دارم می نویسم و نیست.. این می ترساندم.. وقتی خودش نیست اما لحظه هایم داغند از بودنش
daghe dagh
ReplyDeletesuz suz mizane
yehoO tamame vojude adamie migireo garmish tu sarmaye hava...
www.ahledel.org