Thursday, April 12, 2012

قهوه ای سوخته

مدت ها بود این مدل داغی زیر پوستم حس نکرده بودم.. وقتی هست، گل های سرخابی پیرهن کوتاه یقه گشاد سرمه ایم.. می شوند گلوله آتش.. می سوزد پوستم.. حتی وقتی نگاه می کند فقط.. حتی وقتی نگاه هم نمی کند.. حتی حالایی که دارم می نویسم و نیست.. این می ترساندم.. وقتی خودش نیست اما لحظه هایم داغند از بودنش

1 comment:

  1. daghe dagh
    suz suz mizane
    yehoO tamame vojude adamie migireo garmish tu sarmaye hava...

    www.ahledel.org

    ReplyDelete