Sunday, June 10, 2012

عصر یکشنبه

 برنامه ت واسه امروز عصر چیه؟ سوالش پرتم می کند به سال های دور.. پرتم می کند به خیابان های داغ تهران با گوشی موبایل سفید کوچکی که این جمله را با همین صدا و همین آهنگ بارها درگوشم تکرار کرده بود.. پرتم می کند حتی به رستوارن پایین خیابان گیشا که اولین قرارمان را گذاشته بودیم.. سوالش پرتم می کند به آن روزهایی که همین قدر دم دست هم بودیم.. خانه هامان حتی در یک کوچه بود.. از اتاق من تا اتاق او ده دقیقه میشد
برنامه امروز عصر مرا برای چه می پرسی حالا.. وقتی هیچ جایش قرار نیست حتی ردی از تو باشد..ه
می پرسد الو؟ قطع شد؟ 
می گویم نه. هستم. اما دور. می فهمی که؟

No comments:

Post a Comment